چرا باید از خدا کمک بخواهیم؟
مقام بسم الله مقام انقطاع از غیر است. انسان تا انقطاع از اسباب پیدا نکرده است، توجه اش به اسباب است و در مقام بسم الله نیست. هر مخلوقی وقتی منقطع شود و اسباب در نگاه او از کار افتادند، در آن صورت به مقام بسم الله الرحمن الرحیم، می رسد و اضطرار خودش را به حضرت حق می بیند، مثل غریق و آنگاه است که از او استعانت می جوید. منتهی عده ای همه حالاتشان، حالات غریق است، دائماً متکی به حضرت حق هستند و گروهی نه، استعانتشان، استعانت وهله ای است.
وقتی دوباره حجاب اسباب می افتد، به وادی شرک برمی گردند. حالا تعبیر این است که ما چرا از خدای متعال کمک بخواهیم؟ چرا همه اسباب از کار افتادند؟ چه خصوصیتی در حضرت حق هست که می شود در کار بزرگ و کوچک، در کار ظاهری و باطنی، در امور مادی و معنوی از او استعانت جست و باید استعانت جست؟ یک تعبیری در روایت هست، فرمود: «أستعین علی أموری کلها بالله الذی لا تحق العبادة إلا له» الله آن کسی است که صاحب مقام عبودیت است و لذا عبادت که ملازم استعانت است، بندگی و خضوع و استعانت و استمداد جز شایسته او نیست، بقیه همه فقیر هستند. همه دستشان خالی است. نکته ای که در این روایت هست تعبیر لطیفی است: «المغیث إذا استغیث و المجیب إذا دعی» (توحید/ص۲۳۰) دو خصوصیت را برای حضرت حق بیان کرده است: یکی این است که وقتی استغاثه بشود، اغاثه می کند. وقتی از او خواسته شود، اجابت می کند.
این از خصوصیاتی است که مکرر در آیات قرآن آمده است و خدای متعال تأکید می کند که این بت هایی که شما از آن کمک می خواهید، (این دعا به معنی دعای اصطلاحی که نیست، خواندن و کمک خواستن است.) اینها نمی شنوند، اگر هم بشنوند، اجابت نمی کنند.در سوره مبارکه فاطر یک آیه بسیار لطیفی است : آیه ۱۳ و ۱۴که اوصاف حضرت حق را بیان می کند: «یُولِجُ الَّیْلَ فیِ النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فیِ الَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یجَرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّی» خداوند ماه و خورشید را بر شما مسخر کرده است که همه تحت فرمان حق براساس مسیری که او مقرر کرده است، عالم در حرکت است، شب و روز تحت فرمان اوست، می فرماید: «ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ» الله که پروردگار شماست، ربوبیت شما دست اوست، «لَهُ الْمُلْکُ» ملک همه عالم در اختیار اوست و او مالک است.
بعد می فرماید: «وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ» آنهایی را که می خوانید و از آنها کمک می خواهید، «مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ»(فاطر/۱۳) مالک هیچ قطمیری در این عالم نیستند. «قطمیر» آن پوستی است که روی هسته خرماست. خود هسته خرما قیمتی ندارد، پوست روی هسته خرماست. مالک او هم نیستند و در اختیار آنها هم نیست. بنابراین یکی از خصوصیات «اله» این است که باید مالک باشد. ملک عالم در اختیار او باشد. اگر ملک عالم در اختیار او نیست، آدم چگونه از او تقاضا می کند، بعد می فرماید: «إِن تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُواْ دُعَاءَکمُ » اگر صدایشان بزنید، دعوت شما را نمی شنوند. «وَ لَوْ سمَعُواْ مَا اسْتَجَابُواْ لَکمُ » اگر می شنیدند هم اجابت نمی کنند. چرا؟ چون نه مالک هستند، نه قادر هستند ، نه مغیث هستند، نه مجیب هستند، نه رحمان و رحیم هستند. هیچ چیز ندارند، چون اجابت یک نکته ای می خواهد. انسان تا مشاهده فضل حضرت حق را نکند و مشاهده مغیث بودن رحمت او را نکند، نمی تواند از او بخواهد. انسان باید در مقامی باشد که حضور او و اجابت و رحمت او را ببیند و تا نبیند، نمی تواند استعانت کند.
می فرماید: اینهایی که شما صدا می زنید، اینها نه مالک هستند، نه مجیب هستند و نه سمیع. نه می شنوند و نه اجابت می کنند. هرکدام نکته ای می خواهد. مالکیت چیزی است، استماع دعای انسان چیزی است، اجابت هم چیز دیگری است.
فرمود: وقتی می خواهید خدا را عبادت کنید، «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ» (بحارالانوار/ج۴/ص۲۹) طوری خدا را عبادت کن، گویا خدا را می بینی و در محضر حضرت حق هستی و می شود دید، منتهی نه با مشاهده ی ظاهری. از امیرالمومنین(ع) سوال شد که پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: من ربی را که نبینم، عبادت نمی کنم. «لا تراه العیون بمشاهدة العیان»(شرح نهج البلاغه /ج۱۰/ص۶۶) هیچ وقت چشم ها با دیدن حسی خدا را مشاهده نمی کند. «وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان » (شرح نهج البلاغه/ج۱۰/ص۶۴) حقیقت ایمان یک طریقی برای رویت رب است. حالا آن طریق دیگر غیر از طریق حسی نیست و فرمود: طوری خدا را عبادت کن«کَأَنَّکَ تَرَاهُ». می گوید: «فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک » (بحارالانوار/ج۵/ص۲۲۳) اگر تو او را نمی بینی لااقل توجه داشته باش که او حاضر است و تو را می بیند. اگر تو در غیبت هستی، اینقدر پیشرفته باش و بدان خدا تو را می بیند و الا خدایی که من او را نمی بینم، او هم مرا نمی بیند چه عبادتی واقع می شود؟ عبادت غایب برای غایب اصلاً واقع نمی شود. در دعا هم همینطور است. اگر انسان حضور حضرت حق و اجابتش، اغاثه او و رحمت او را نبیند، اصلاً استعانت از او بی معناست.